بخیل. ممسک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ممدوح بماندند دوسه بارخدایان زین تنگدلان، تنگ دران، تنگ سرایان. سوزنی (یادداشت ایضاً). رجوع به تنگ بار و تنگ در و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
بخیل. ممسک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : ممدوح بماندند دوسه بارخدایان زین تنگدلان، تنگ دران، تنگ سرایان. سوزنی (یادداشت ایضاً). رجوع به تنگ بار و تنگ در و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
کسی که راههای چاره بر او مسدود و سخت مشکل باشد. درمانده. گرفتار سختیهای صعب و دشوار. که چاره بر او تنگ است: ای برّ تو رسیده به هر تنگ چاره ای از حال من ضعیف براندیش چاره ای. رودکی. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
کسی که راههای چاره بر او مسدود و سخت مشکل باشد. درمانده. گرفتار سختیهای صعب و دشوار. که چاره بر او تنگ است: ای بِرّ تو رسیده به هر تنگ چاره ای از حال من ضعیف براندیش چاره ای. رودکی. رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود
چسبانی و اختلاط. (غیاث اللغات) (آنندراج) : به تنگ درزی ربط صد آشناچه کنم دلم خوشست که بیگانه همنشینت نیست. تأثیر (از آنندراج). بعضی گویند بضم اول و فتح نون (کذا) و کاف عربی (تنک درزی) بمعنی پیوستگی و وصل دو چیز باشد که محل وصل آنها به غور معلوم شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به تنک درزی شود
چسبانی و اختلاط. (غیاث اللغات) (آنندراج) : به تنگ درزی ربط صد آشناچه کنم دلم خوشست که بیگانه همنشینت نیست. تأثیر (از آنندراج). بعضی گویند بضم اول و فتح نون (کذا) و کاف عربی (تُنَک دَرْزی) بمعنی پیوستگی و وصل دو چیز باشد که محل وصل آنها به غور معلوم شود. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به تنک درزی شود
مرادف تنک ظرف به کاف تازی. (آنندراج) : دیدن لعل لبش خاموش می سازد مرا تنگ ظرفم، رنگ می مدهوش می سازد مرا. صائب (از آنندراج). ز چشم تنگ ظرف خود به چشمت برنمی آیم چسان گرداب گیرد بحر را در حلقۀ دامی. بیدل (از آنندراج). و حق آنست که در این هر دو بیت محمول بر حقیقت است. (آنندراج) ، پریشان و دلتنگ و ساده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک ظرف و مادۀ بعد شود
مرادف تنک ظرف به کاف تازی. (آنندراج) : دیدن لعل لبش خاموش می سازد مرا تنگ ظرفم، رنگ می مدهوش می سازد مرا. صائب (از آنندراج). ز چشم تنگ ظرف خود به چشمت برنمی آیم چسان گرداب گیرد بحر را در حلقۀ دامی. بیدل (از آنندراج). و حق آنست که در این هر دو بیت محمول بر حقیقت است. (آنندراج) ، پریشان و دلتنگ و ساده. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک ظرف و مادۀ بعد شود
دهی است از دهستان گوی آغاج که، در بخش شاهین دژ شهرستان مراغه وبر سی و هشت هزار و پانصدگزی جنوب خاوری شاهین دژ ویکهزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب قراردارد. دره ای معتدل و سالم است و 151 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گوی آغاج که، در بخش شاهین دژ شهرستان مراغه وبر سی و هشت هزار و پانصدگزی جنوب خاوری شاهین دژ ویکهزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب قراردارد. دره ای معتدل و سالم است و 151 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غله و کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی است وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
بخیل. ممسک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). که در خانه اش بروی کسی باز نشود. مقابل فراخ در: ممدوح بماندند دو سه بارخدایان زین تنگ دلان، تنگ دران، تنگ سرایان. سوزنی (از یادداشت ایضاً)
بخیل. ممسک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). که در خانه اش بروی کسی باز نشود. مقابل فراخ در: ممدوح بماندند دو سه بارخدایان زین تنگ دلان، تنگ دران، تنگ سرایان. سوزنی (از یادداشت ایضاً)